نتایج جستجوی عبارت «رضا حمیدی» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال 61 -وصیتنامه شهید رضا حمیدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد رضا حميدي »
بسم الله الرحمن الرحیم من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلو تبدیلا . (سوره احزاب، آیه 23 ) درود و سلام بر خمینی کبیر. درود و سلام بر تمام بندگان خوب خدا. درود و سلام بر تمام شهدای گلگون کفن تاریخ اسلام. درود و سلام بر تمام رزمندگان جمهوری اسلامی ایران. درود و سلام بر پدران و مادران شهید داده. راستی چقدر زیبا و پر معنا است شهادت...
به یاد شهید رضا حمیدی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
رضا اندر ره قرآن فدا شد امیدی آن جوان نیک منظر دلش پر شور از عشق حسین بود رضا بد پیرو خط خمینی به عشق پادشاه تشنه کامان تن از قید مذلت کرده آزاد برفت آنجا که وصل دوست جوید براه کربلا او شد روانه سرو جان در ره آئین و دین داد جوانم ای رضا سرو روانم شب دامادیت را من ندیدم پدر از داغ تو قدش کمان شد برادرها همه بشکسته بالند بدل بود ای رضا...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید رضا حمیدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد رضا حميدي »
پانزدهمین روز آذرماه سال ۱۳۴۱ درحالی‌که سرمای پاییزی خانه‌های شهرستان نی‌ریز را احاطه کرده بود، تولد کودکی خوش‌سیما  در خانواده‌ای متدین و مذهبی، گرمابخش خانه آنان شد. راضی به رضای خدا شدند و نامش را رضا نهادند. دوران کودکی را در کانون پاک و مقدس خانواده سپری نمود و سپس راهی مدرسه شد. باروحیه شاد، پرتلاش و پرتحرکی که داشت، دوره ابتدایی را در دبستان بختگان نی‌ریز با موفقیت پشت سر گذاشت. سپس دوره راهنمایی را  مدرسه ولی‌عصر...
بیاد هنرجویان و دانش آموزان شهید
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
ای هنرجویان با ایمان سلام باد از ما بر شماها صد درود وارد خاک وطن شدپیکر پاک شهید رفت او درجبهه تا تن را رها سازد ز ننگ در وصیت نامه گفت ای دوستان نازنین رهبرما درجهان پیرجماران است و بس جان بکف با امرو دستورخمینی می رویم مادرم از دادن فرزندخود دلشاد باش گریه کن از بهر من اما کمی آهسته باش من بکام خود رسیدم حجله من گور شد شد حمیدی در ره ایمان شهید آیه...
شهدا سال 64 -وصیتنامه شهید حمید کیوانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد حميد کيواني »
بسم الله الرحمن الرحیم از اینکه چند روزی زیاد شوق نوشتن دارم لکن التهابات و شوق و اشتیاق و بعضی اوقات وسوسه‌های شیطان که خداوند لعنتش کند (که پناه می‌برم به خدا) نمی‌گذارد که چیزی بنویسم. دارم دق می‌کنم. دوست دارم حرفهای بسیاری که با برادران عزیزم در سپاه دارم و داشته‌ام را بزنم. دوست دارم که با آنها مثل همیشه درد دل کنم. اینکه مدت زیادی، نزدیک چهار سال آزار و اذیتشان کرده‌ام و شاید دلخوری و غیبت...